مقدمه
1- وهابیت فرقهای است که با گذشت حدود سه قرن از پیدایش آن، بسیاری از ممالک اسلامی و به خصوص مرکز پیدایش اسلام، سرزمین حجاز را تحت تأثیر خود در آورده است.
2- بدون تردید سوء استفاده از نام اسلام برای تثبیت قدرت،هدف فرقه وهابیت محسوب میشود. حاکمیت وهابیت در واقع امپراطوری ظالمانهای بود که با سوء استفاده از شعارهای اسلامی و بهرهگیری از اهرم اسلام، قدرت ظالمانه خود را تحکیم نمود. وهابیت اسم اسلام و شعارهای اسلامی را در خدمت اهداف سیاسی خود قرار داده است.
3- در ظهور و توسعه وهابیت، محمدبن عبدالوهاب در دین و محمد بنسعود در قدرت مؤثر بودند و با همفکری و همسو با سیاستهای استعماری انگلیس توانستند تسلطی پیدا کنند. بعد از فروپاشی امپراتوری انگلیس، وهابیت، کاخ سفید را قبله جدید خود دانست.
4- با نگاهی گذرا به نظام اجتماعی بدوی اقوام عقب مانده و دور از فرهنگ میبینم که در هر مورد به افراد آن نظام باید گفت که چه بکنند بدون آن که فهمیدن دقیق آن ضرورتی داشته باشد و خصوصاً مایل هستند آنچه به آنان گفته میشود، موافق ذوق و سلیقه و روحیات نظام اجتماعی بدوی و قبیلهای شان باشد. در آن نظام ها میل مفرطی به تخریب و به هم ریختن وجود دارد که این نیز یکی از دلایل آشکار بدوی بودن آن میباشد. وهابیت در چنین نظام اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشت و شاید در نزد بعضیها یکی از جاذبههای وهابیت همین تخریب کردن باشد.
5- پژوهش حاضر تاریخ وهابیت را به شیوهای خاص مرور میکند. مبحث ما تاریخی است و کمتر به موضوعات دینی و کلامی میپردازد. در این تحقیق تاریخچه وهابیت را به پنج مرحله تقسیم میکنیم.
مفهوم شناسی
1. معنای لغوی سلف
کلمه سلف درلغت عرب به معنای در لغت به معنای «متقدم»، « گذشته » و «سابق» است قوم سلاف یعنی گروهی که در گذشته می زیستند،(1) البته هر زمان نسبت به زمانیهایی به قبل از آن آمده و سپری شده خلف است.
2. سلف در اصطلاح متکلمین
سلفیها گروهی بودند که در گذشته به همین نام شناخته می شدند بعضی نظرشان برآن است که عنوان سلف فقط برصحابه و تابعین و تابع تابعین اطلاق میگردد. منشأ این قول حدیثی از پیامبر اکرم(ص) با روایتی از ابن مسعود که حضرت فرمودند:«بهترین مردم مردمان قرن من هستند. سپس کسانی که در پی ایشان میآیند و بعد دیگرانی که در پی آنها میآیند. پس از ایشان مردمانی میآیند که گواهی هر یک سوگندشان است و سوگند هر کدام گواهیشان را نقض و نقد کنند».(2)
معنی دیگر سلفی تعریف سقاف است که هیچگونه فرقی بین سلفیت و وهابیت نیست چرا که این دو گروه دو روی یک سکه میباشند وهدف مشترکی را دنبال میکنند و دارای اعتقادات و طرز تفکر کاملاً شبیه به هم میباشند، لذا در داخل جزیرة العرب این طایفه را وهابی مسلک مینامند و هنگامی که برای تبلیغ عقاید خود به خارج اعزام میگردند خود را سلفی مینامند.(3)
شیخ محمد ابوزهره میگوید: سلفیان از پیروان اهل حدیث بودند وحتی با بعضی علمای حنبلی درگیری و مناقشه داشتند و درآن زمان سلفیه و اشاعره هر کدام ادعای مذهب سلف صالح میکردند و میانشان جدالها و مناقتشان شدیدی پدید آمد.(4) سلفیه با روش معتزله نیز مخالفت میکردند؛ زیرا معتزله در بین عقاید اسلامی به طریقه فلاسفه که از منطق ارسطویی اقتباس کرده بودند عمل میکردند و سلفیه میخواستند بیان عقاید اسلامی به همان نحو باشد که در عصر صحابه و تابعین بود.
با وجود تعاریف مختلف از سلفیت معنای روشن و قابل فهمی از آن ارائه نشده مصادیق گاه بسیار متضادند، هم چنین که مفهوم سلفی در معنا دچار تضاد میباشد به طوری که امروزه کسی نمی تواند چنین ادعایی بکند اگر معنای سلفی بودن را طرفداری از اندیشه «خلوص مذهبی» و پیراستن دین از بدعتها بدانیم که علاوه بر قرآن و سنت شامل سیره سلف صالح، یعنی صحابه و تابعین میشود بسیاری رفتارهایی که حتی فقهای وهابی انجام میدهند مانند استفاده از فناوری نوین که حتی در زمان سلف صالح نیز وجود نداشته است بدعت و به معنای تقابل با سلفیگری خواهد بود.(5)
معنای دیگر سلفی گری نیز رواج دارد که به بنیادگرانی چون رشید رضا منتسب است و با شعار بازگشت به سلف صالح همراه شد که بر این باور بودند که باید مردم را به اسلام ناب و پیراسته راهنمایی کرد و از تمام خرافهها، بدعتها و توهمات رهایی داد و با پیوند دادن این دین به کاروان پرشتاب زندگی نوین و یافتن روشهایی برای تمدن تازه اوضاع مسلمانان را اصلاح کرد. رشید رضا به دعوت محمد بن عبدالوهاب اهمیت داد و خود نیز از جمود سلفیه اثر پذیرفت و با این تأثیر پذیری بر نهضت دینی مسلمانان تأثیر منفی نهاد، سلفیگری رشید رضا موجب تمرکز افراطی او بر احادیث شد و افزون بر این که بیانگر اندیشه سنتی اوست، مانع از دستیابی او به جهانبینی گسترده تر و اندیشههای وحدت گرایانه محمد عبده و سید جمال گردید و گرایشهای ستیزه جویانه وی درباره شیعه را که یادآوری ستیزه جویی سلفیه بود موجب شد.(6) ایشان بازگشت به اصل یعنی قرآن و سنت به آن صورتی که خلفای راشدین و اصحاب پیامبر عمل میکردند یعنی بنیادهای اسلامی باید از مبدأ الهام گیرند تأکید نمود.(7) به طور خلاصه سلف در اصطلاح متکلمان و اصحاب ملل و نحل، به صحابه، تابعین، تابعین تابعین و حتی علمای اسلامی در سه قرن نخست هجری، سلف گفته شده است. گاهی نیز از نخستین تابعین، به «سلف صالح» تعبیر میشود.
سلفیه
پیروان عبدالوهاب، خود را پیروان سلف صالح میدانند و خود را سلفیه مینامند و منظور؛ سلفیه همان سه قرن نخست امت اسلامی یعنی امت پیامبر اکرم(ص) است و منشأ این اصطلاح نیز فرموده پیامبر اکرم(ص) بنا به روایت ابنمسعود به نقل از بخاری و مسلم است که: بهترین مردم، مردمان قرن من هستند، سپس کسانی که در پی ایشان مردمانی میآیند و سپس دیگرانی که در پی آنها میآیند. پس از ایشان مردمانی میآیند که گواهی هر یک سوگندشان و سوگند هر کدام گواهیشان را نقض میکند. در مورد سه قرن اولیه که پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند، اختلاف نظرهای فراوان وجود دارد اما بدون تردید برتری صحابه به سبب آن است که آنان حلقههای اصلی زنجیری را که به سرچشمه نبوت و تعالیم رسالت میرسد تشکیل میدهند و از همه به این سرچشمه نزدیکترند.
وهابیت
وهابیت نامی است که شیعیان و اهل سنت بر فرقهای خاص نهادهاند؛ در حالی که آنها خودشان را سلفی میدانند. به عبارت دیگر این فرقه مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیرهی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند. وهابیها خود را مسلمانان حقیقی و دیگر مسلمانان را منحرف و مشرک میدانند، و به آنان به دیدهی حقارت مینگرند. فرقه وهابیت از شیوهی زور و سنگدلی و قساوت در تحمیل افکار غیرمنطقی خود بر مسلمانان، استفاده میکند. این مسلک به خاطر نسبتش به «محمد بن عبدالوهاب تمیمی» که اولینبار افکار و اندیشههای این فرقه را ساخته و ترویج نموده «وهابیت» نامبرده میشود.
دیدگاه ها
برخی، وهابيت را به دليل ارائه نکات بدون سابقه، يک آيين ابداعی و ذوقی از سوی محمد بن عبدالوهاب و گروهی آن را نوعی پيشينه گرايی «سلفی گری» و احيای افراطی و خشن پیروان اهل حدیث دانستهاند. به گفته آنان، محمد بن عبدالوهاب خيال میکرد که با مذهب خود، توحيد خالص و بيزاری از شرک را به وجود آورده است و گمان میکرد مردم از شش صد سال پيش در ضلالت بودهاند و او، دين حقيقی را تجديد کرده است! (8)
در برابر، گروهی، وهابيت را پديدهای سياسی برخاسته از اهداف استعمار انگلستان برای شکستن اقتدار و از بين بردن گستردگی و وسعت امپراتوری عثمانی و تجزيه آن، همچنين برای بر هم زدن يکپارچگی امت اسلامی و ايجاد تفرقه مداوم در آن معرفی کردهاند؛ صاحبان اين نگرش برای اثبات ديدگاه خود، به دلايل و شواهدی همچون تضاد شديد ميان وحدت امت اسلامی و قدرت و گستردگی جمعيت و دولت بزرگ عثمانی از يک سو با منافع نامشروع انگلستان از سوی ديگر، تماسهای مستر همفر با محمد بن عبدالوهاب و تشويقهای مکرر وی برای آشکار سازی مذهب خود، حمايت انگلستان از حکومت آل سعود و فريب دادن شرفای حجاز، درگيریهای آغازين حکومت وهابی با دولت عثمانی، برخوردهای خشن و تفرقه افکنانه وهابيت با ديگر مذاهب اسلامی استناد جستهاند. (9)
پيشينه تاريخی سلفیت و وهابیت
پيامبر گرامی اسلام(ص) بعد از آن که اسلام را بنيان نهاد، با فراخواندن مسلمانان به وحدت، جامعه اسلامی را متحد و يکپارچه ساخت؛ اما پس از رحلت آن حضرت، مسائل سياسی و سپس آموزههای اعتقادی و فقهی موجب پيدايش مذاهب و فرقه های مختلف گرديد؛
افزون بر عوامل سياسی، از نيمه دوم قرن اوّل هجری، مسائلی چون جبر و اختيار، قضا و قدر، حادث يا قديم بودن کلام الهی و صفات خداوند مورد بحث و گفتگو واقع شد؛ در اين گونه مباحث، شيعيان از سخن و هدايت اهل بيت پيامبر(علیهم السلام) پيروی مینمودند ولی در ميان اهل سنت، مذاهب کلامی متفاوتی پديد آمد؛ ابتدا طرز تفکر عقل مدارانهای به وجود آمد که با تأمل و تفکر در مسائل اعتقادی به بحث و اظهار نظر میپرداختند. دارندگان اين طرز تفکّر بعدها «معتزله» ناميده شدند. در خلال اين مباحثات، گروههای ديگر کلامی مانند جهميه و.... نيز به وجود آمدند.
در برابر گفتگوهای کلامی و روش عقل مدارانه فوق، عدهای از محدِّثان که به «اهل حديث» معروف گشتند، به مخالفت برخاسته، پرسش را بدعت و هر گونه انديشه و تفکر و بحث کلامی در مورد عقايد را ناروا دانسته، تنها معيار شناخت حق را «حديث» معرفی نمودند. بر این اساس با تأکيد بر لزوم حديث گرايی و تکيه بر ظاهر متون روايی، هر گونه تحليل و تأمل عقلانی و خردورزی در احاديث را ممنوع اعلام نمودند.(10)
بعدها ابوالحسن اشعری از معتزله جدا شد و مکتب کلامی «اشاعره» را بنيان نهاد. از آن پس اهل حديث به دو گروه تقسيم شدند:
1- محدِّثان یا «اهل حديث» که هم چنان هر گونه مباحثه و گفتگوی کلامی در زمينه اعتقادات را حرام و ناروا میدانستند.
2- اشعريان که گفتگوهای کلامی را جايز میدانستند، ولی بر پيروی از ظواهر روايات در مسائل اعتقادی تأکيد مي ورزيدند.(11)
«اشعريان» به تدريج، گستره کار خود را توسعه دادند و به ويژه با حمايت حاکمان عباسی، از نظر کلامی بر انديشههای ديگر غلبه يافتند و اهل حديث به ضعف و سستی گراييدند و کم کم از نظر فقهی نيز طرفداران خود را از دست دادند.
ریشههای سلفیگری در طول تاریخ را می توان در دوره های زیر بررسی کرد:
دوره اول: در قرن دوم، سوم و چهارم هجری بایستی جست. یعنی پیروان مکتب اهل حدیث.
این مکتب چنان که از اسمش معلوم است به احادیث و سنت بیش از منابع دیگر چون عقل تکیه می کنند. برخی گفتند که قشری بودن، متابعت از ظاهر کلام، جمود افکار، تعصب مفرط، دورافتادگی مکتب فقهی از واقعیت زنده تاریخی و مهجوری از هر آنچه در اجتماع و زندگی روزمره بود، در مجموع، منجر به سقوط و انحطاط این مذهب و کم طرفداربودن این فرقه شد. در اواخر قرن چهارم هجری قمری «بربهاری» رئيس اهل حدیث بغداد با تکيه بر ظواهر آيات و روايات، بار دگر عقايد تجسم گرايانهای چون استقرار خداوند بر فراز کرسی و ديده شدن در روز قيامت را زنده ساخت و از نظر فقهی، زيارت قبور را منع کرد و نوحه گری بر امام حسين(ع) را ناروا خواند.(12) اظهار چنين مطالبی، خشم علما و مردم را برانگيخت و موجب صدور اطلاعيهای از سوی خليفه «الراضی» در نادرستی عقايد و توبيخ ياران او گرديد. برابر نوشته ابن الجوزی از آن پس، وی در خانه زنی پنهان شد و در همان جا مرد و بدون اطلاع مردمان او را در همان مکان غسل دادند و به خاک سپردند.(13)
عبیدالله بنمحمدبنمحمد بنحمدان عکبری مکنی به «ابوعبدالله» و معروف به «ابن بطه» از فقهاء و محدثین حنبلی است که درسال 304 در عکبری (واقع در ده فرسنگی بغداد) متولد شد و در سال 384 در سن 83 سالگی در همانجا درگذشت. او عالم کج اندیش بود که زیارت و شفاعت پیغمبر(ص) را انکارکرد. وی معتقد بود که سفر برای زیارت قبر پیغمبر(ص) سفر معصیت میباشد و باید نماز را در این سفر تمام خواند و قصر آن جایز نیست.(14) هم چنین عقیده داشت که هرکس سفر به زیارت قبور انبیاء و صالحان را عبادت بداند، عقیده او مخالف سنت پیغمبر(صلّی الله علیه وآله) و برخلاف اجماع میباشد.(15) «خطیب بغدادی» شرح حال ابنبطه را ذکر کرده و ایرادهائی به او وارد آورده است، و گفته روایات او ضعیف است. «ابن جوزی» که ناشر افکار اوست، به ایردهای خطیب جواب داده است.(16) «ابنتیمیه» و «محمد بنعبدالوهاب» اهم عقائد خود را از او گرفتهاند.(17)
دوره دوم: اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم.
اهل حدیث به تدريج از ميان رفتند تا آن که در اواخر قرن هفتم و اوايل قرن هشتم «ابن تيميه»(18) و سپس شاگردش «ابن قيم جوزيه»،(19) آرا و نظريات بربهاری را احيا کردند و مجدداً عقايد اهل حديث را با شدت بيشتری ترويج دادند.
ابن تيميه همچون پيشينيان خود با جمود بر ظواهر متون دينی در مورد صفات خداوند، تجسم گرايانه سخن میگفت و با آزاداندیشی و تأویل مخالف بود. عصر ابنتیمیه، دوره انحطاط و تنزل تفکر فلسفی و استدلال منطقی و هم چنین قرن روی آوردن به ظواهر دین و توجه سطحی به معارف خشک و مذهبی عنوان شده است. به همين جهت با مخالفت سختی از سوی ديگر عالمان مسلمان مواجه گرديد و در جلسهای در حضور علما و پس از شنيدن استدلال ايشان، حرف خود را پس گرفت و توبه نمود. ولی پس از چندی، رأی فقهی او که زيارت را امری ناپسند اعلام کرد، بار ديگر خشم همگان را برانگيخت و به دليل مخالفت عمومی و شکايت فرقههای مختلف اسلامی، به دستور ملک ناصر به زندان افتاد. به گفته ابن الردی: «ابن تيميه به جهت قول به تجسيم زندانی شد»(20) وی در زندان از دنيا رفت.(21)
دوره سوم: سلفیگری از زمان روی کار آمدن وهابیت در عربستان در قرن دوازدهم هجری قمری، آغاز میشود.
پس از درگذشت ابن تیمیه، بار دگر نهضت سلفی گرايی و رأی و انديشه مسلک او رو به افول گذاشت تا آن که در قرن دوازدهم هجری «محمد بن عبد الوهاب»با بنيان نهادن آيين بدعت آميز «وهابيت»، آن افکار را احيا نموده، شدت بخشيد و تحقق آن در جامعه عربستان را پی گرفت و با شدت عمل، زمينه تشکيل دولت وهابی - سعودی را فراهم ساخت و با بستن پيمانی با امير درعيه محمدبن سعود جد آل سعود و اِعمال زور، خود رهبری مذهبی و ابن سعود، رهبری سياسی را بر عهده گرفت. حکومت وهابی آل سعود با پشت سر گذاشتن فراز و نشيبهای بسيار و تجربه دو بار سقوط، در سومين بار تثبيت شد و هم اکنون در عربستان زمام امور را در دست دارد.
محمدبن عبدالوهاب نجدی (1206ـ 1115 ق) با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام اصیل، اندیشه پیروی از سلف صالح را بار دیگر به عرصه منازعات کلامی آورد. او با آنچه خود آن را بدعت و خلاف توحید میخواند، به مبارزه برخاست و مسلمانان را به سادگی اولیه دین و پیروی از سلف صالح دعوت میکرد. نهضت وی جنبه ضد حکومت عثمانی یافت و پس از آن که امرای سعودی نجد ـ که پیرو اهل حدیث بودند ـ به آیین او گرویدند، وی برای فرمانروایی عثمانی خطرساز شد و لذا محمدعلی پاشا، خدیو مصر، از جانب سلطان عثمانی برای سرکوب آنان مأمور شد. اما با وجود این سرکوب، با گذر زمان، پیروان محمدبن عبدالوهاب بر نجد و حجاز تسلط یافتند و دولت سعودی کنونی را تشکیل دادند.
دوره چهارم: در پایان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم.
کمی بعدتر در مصر، فردی به نام رشید رضا، برخاست. او تحت تاثیر اندیشههای محمدبن عبدالوهاب قرار گرفته بود و با حضور علمی و اجتماعی در عرصه این کشور یکی از بزرگان سلفیه در مصر شد. یکی از مهمترین آثار او تاسیس مجلهای به نام المنار بود که 35 سال منتشر شد. او هم چنین گروهی دینی، اجتماعی نیز تأسیس کرده بود. یکی دیگر از اندیشههای مهم رشید رضا توجه به حکومت اسلامی بود. او در این زمینه به تئوری پردازی و نگارش کتاب پرداخته بود.
دوره پنجم: سلفیگری را باید از اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم دید.
در آن زمان که عدهای درسخواندگان مدارس سلفیگری و وهابیت با پشتیبانی مالی برخی دولتها دست به اقدامات تروریستی در شرق و غرب جهان زدند، کشور افغانستان را به اشغال خود درآوردند و سرانجام بزرگترین حادثه تروریستی یعنی یازدهم سپتامبر را آفریدند.
دوره ششم: وهابیت تکفیری دوره ی معاصر .
کمی بعدتر سلفیگری بعد از انقلابهای عربی آغاز شد. در این هنگام برخی احزاب و گروهها که در زمان حکومتهای عمدتا سکولار و البته سرکوبگر، جرات بیان اندیشههای خود را نداشتند؛ در فضای انقلابی و خلأ دولت در این میان و البته رشد اندیشههای مردمسالارانه توانستند سخنان خود را مطرح کنند و جان دوبارهای به این اندیشه بدهد. هرچند در طول زمان ظهور وهابیت با افت و خیزهای فراوانی روبرو بوده است، اما هرگز گذر زمان و تحولات داخلی و خارجی از رویکرد افراطی این اندیشه نکاسته است.
از سوي ديگر ،در قرن اخير ، جهان اسلام شرايط جديدي را تجربه مي کند. وجود دشمنان مشترک بزرگي همانند آمريکا و اسرائيل و گسترش موج اسلام ستيزي و اسلام هراسي در غرب و در مقابل رشد بيداري اسلامي،(22) زمينه هاي هم گرايي و تقريب را ميان ملل مسلمان فراهم کرده است. هم چنين عمل کرد بد گروه هاي تکفيري، همانند القاعده، سپاه صحابه،لشگر جهنگوي و حزب التحرير، موجب افول انديشه هاي تکفيري در جهان اسلام شده و به سلف هراسي انجاميده است.(23) در اين ميان مسلمانان خسته از گرايش هاي تند تکفيري وهابي، امروز به دنبال يافتن مسيري براي وحدت و هم دلي هستند تا بتوانند در برابر دشمنان قدرتمند و متحد خود، پيروز شوند .
آن چه شرايط امروز وهابيت را با گذشته متفاوت کرده است، روش و استراتژي به کار گرفته شده توسط وهابيان است و آن اين که اگر آنان در گذشته رسماً به جنگ مسلمانان مي رفتند، امروز به سبب ضعف و افول انديشه ي تکفيري، دشمنان خود را اولويت بندي کرده اند؛ به اين معني که در ظاهر ، گاه از تکفير برخي از گروه هاي اهل سنت دست مي کشند و آنان را براي تکفير برخي ديگر از فرقه هاي اسلامي تهييج مي کنند؛ اما در اصل از اين فرقه ها استفاده ي ابزاري مي کنند و گفته ها و انديشه هاي بزرگان معاصر وهابيت، هم چنان تضاد اين مکتب با عامه ي مسلمانان را فرياد مي زند.(24) به این ترتیب میتوان گفت که اندیشه سلفیگری روند رو به رشدی در جهان داشته است. و حتی برخی روشنفکران عرب تعلق به اندیشه سلفیگری را افتخار خود میدانند و در میان جوانان عربی شور و اشتیاق برای این فرقه بسیار بالاست به گونهای که گزارش رسمی دولت آلمان در سال 2010 اعلام کرد که سلفیگری سریعترین رشد را در میان جنبشهای اسلامی داراست.
نتیجه گیری
حقیقت این است که بین سلفیه و وهابیت فرقی نیست آنها دو روی یک سکه اند و همان عقاید و افکار سلفیه گذشته را دارند، اینها در جزیرة العرب وهابی هستند و هنگامی که افکار خود را به خارج صادر می کنند به اسم سلفی خود را معرفی می کنند .به طور خلاصه باید گفت وهابی ها فرقهای خرابکار هستند و شعار آنان، تخریب و نابودی و قساوت و وحشی گری است و هر چه در اختیار دارند، برای پیکار با مسلمانانی که شهادت به یگانگی و رسالت محمد (ص) میدهند و نماز میگزارند و به حج خانهی خدا میروند، به کار میبرند. در تاریخ زندگانی تاریک وهابیها، فجایع و حوادث دردناکی میبینیم که با گذشت زمانه فراموش نخواهد شد.
تقریباً از دو قرن پیش استعمارگران مسیحی اروپا با طراحی انواع توطئهها در زمینههای مختلف سیاسی، نظامی، فرهنگی، مذهبی و غیره در صدد نفوذ به ممالک اسلامی و دستیابی به مراکز حساس و استراتژیک جهان اسلام بودند. وقتی با متوسل شدن به وسایل مختلف از در هم شکستن اتحاد مذاهب اسلامی ناامید شدند، دریافتند که تنها راه رخنه در این صف مستحکم و بنیان مرصوص، حمایت از فرقهای با اصلی یهودی و ظاهری اسلامی میباشد و چنین ترکیبی را در آل سعود و آل عبدالوهاب کشف کردند و بدینسان موفق به ترویج و گسترش وهابیت در بین مسلمانان شدند.
بنابراین وهابیت یک جریان فکری و مذهبی در چارچوب مبانی اسلامی بوده و هست و استعمارگران نیز از آن به عنوان حربهای سیاسی برای دستیافتن به مهمترین و حساستـرین مراکز مسلمانان استفاده میکردند. ستون فقرات عقاید وهابیها را، حرام دانستن شفاعت، زیارت، دعا، گریستن بر اموات حتی پیغمبر و ائمه، تخریب قبور از هر کس باشد، حتی پیغمبر (که از بیم واکنش جهان اسلام این یکی را نتوانستند عملی سازند) و مشرک دانستن همهی مسلمین، غیر از وهابیهای صحرای نجد، تشکیل میدهد.
اما در هر حال امروزه جهان اسلام، بيش از هر زمان ديگري به وحدت و يکپارچگي نياز دارد، وهابيت تکفيري هم چنان بر طبل تکفير مي کوبد و همچون گذشتگان خود، به جاي مبارزه با دشمنان قسمت خورده اسلام، بذر تکفير را در جهان اسلام مي پراکند و قواي مسلمين را تحليل مي برد.
________________________________
پی نوشت ها:
1. ابن منظور، لسان العرب، ج 6، ص 231.
2. انّ النبی قال: خیر الناس قرنی، ثمالذین یلونهم، ثم یجیئی قوم تسبق شهادة احدهم یمینهو یمینه شهادته، صحیح بخاری، 9 جلدی، ج5، ص3.
3. سقاف، حسن بن علی، السلفیه اوهابیة،نقل از سلفیان درگذر تاریخ، نجم الدین، طبسی، ص 16.
4. محمد ابوزهره، تاریخ مذاهب کلامی، ص 312.
5. اسماعیلی، حمیدرضا، القاعده از پندار تا پدیدار، ص25.
6. همان، ص 26.
7. المراکشیع صالح، تفکیر محمد رشید رضا من خلال مجله المنار، ص 77 ـ 80.
8. دحلان، احمد بن زينی؛ سرگذشت وهابيت، ترجمه ابراهيم وحيد دامغانی، دوم، نشر گلستان کوثر، 1378، تهران، ص 16.
9. برای اطلاعات بيشتر ر.ک. خاطرات مستر همفر، عمده الاستعمار، خيری حماد، تاريخ نجد، سنت جون فيلبی، خاطرات حاييم وايزمن، وهابيت، نقد و تحليل، همايون همتی.
10. مطهری، مرتضی؛ آشنايی با علوم اسلامی، کلام و عرفان، ص 25.
11. همان،ص 56 و عدل الهی شهيد مطهری، ص 10 - 25.
12. ابن اثير، الکامل فی التاريخ، ج 6، ص 248.
13. ابن تيميه، منهاج السنة النبويه، ج 6، ص 32.
14. کتاب الرد علی الاخنایی، ابن تیمیه، ص 27.
15. همان کتاب، ص 30.
16. المنتظم، ج 7، ص 193.
17. وهابیان مذهب خود را تازه نمیدانند، بلکه میگویند این مذهب سلف صالح است و از این روی خود را سلفیه مینامند (فقیهی، علی اصغر، وهابیان، ص 17،انتشارات صبا).
18. احمد بن عبدالحليم معروف به ابن تيميه به سال 661 در شهر حران شام متولد شد و به سال 728 قمری درگذشت. جمع بسياری از انديشمندان اهل سنت همچون صفی الدين ارموی، شهاب الدين حلبی، کمال الدين زملکانی، شمس الدين ذهبی، يافعی،ابن حجر هيتمی، ملاعلی قاری حنفی و... از مخالفان و منتقدان سرسخت او هستند. طبسی، نجم الدين؛ فرقهای برای تفرقه، ص 21 - 13.
19. محمد بن ابی بکر زرعی حنبلی معروف به ابن قيم متوفای 751 ق از شاگردان و احياگران افکار ابن تيميه.
20. تتمة المختصر، ج 2، ص 363.
21. رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57.
22. براي آشنايي با ابعاد بيداري اسلامي، ر.ک: سيد مهدي علي زاده موسوي « بيداري اسلامي»، حوزه نمايندگي ولي فقيه در حج و زيارت، ويراست دوم، 1390.
23. پس از جنگ افغانستان ، گروه هاي تکفيري که در برابر کمونيست ها موفق شده بودند،به شدت مورد توجه جهان اسلام قرار گرفتند ؛ اما با رويکرد فرقه گرايانه ي آن ها و کشتار مسلمانان در کشورهاي مختلف ،رفته رفته اين گروه ها جايگاه خود را از دست دادند؛ تا آن جا که اسامه بن لادن توسط آمريکايي ها در پاکستان کشته شد؛ اما هيچ واکنشي در جهان اسلام به دنبال نداشت .
24. امروز حمايت هاي مالي و ايدئولوژيکي وهابيان از گروه هاي افراطي ، مانند القاعده و طالبان خسارت هاي ملي و جهاني بسياري را براي مسلمانان رقم زده است .
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0