يا علي (ع)

يا علي (ع)

عایشه میگوید :

روزی با رسول الله(صلی الله علیه واله) در منزل نشسته بودیم که صدای دق الباب آمد رسول الله(صلی الله علیه واله) به من اشاره کرد فرمود برخیز و ببین چه کسی پشت در است.
عایشه میگوید رفتم و پدرم ابوبکر بود و وارد شد، پیغمبر اکرم(صلی الله علیه واله) همان جای که نشسته بود جواب سلامش را داد و گوشه خانه را اشاره کرد و فرمود آنجا بنشین.
دومین بار صدای دق الباب آمد پیغمبر (صلی الله علیه واله)فرمود عایشه برخیز و در را باز کن. رفتم و دیدم عمَر پشت در است، وارد شد و ب
 پیغمبر سلام کرد و جواب شنید و پیغمبر فرمود کنار ابوبکر بنشین.
عایشه میگوید سومین بار صدای دق الباب آمد. خودم برخاستم که در را باز کنم رسول الله(صلی الله علیه واله) فرمود بنشین خودم در را باز میکنم، پیغمبر در را باز کرد و علی(علیه السلام) وارد شد پیغمبر(صلی الله علیه واله) او را بوسید و جایی را که خودش نشسته بود به او داد نشست.
تعجب مرا فرا گرفت       پیغمبر (صلی الله علیه واله)فرمود تعجب نکن نمی گذارم زنم در را باز کند. اولین بار که در زده شد جبرئیل نازل شد و فرمود بنشین دوم بار هم همین طور. سوم بار که در زده شد برادرم جبرئیل آمد و فرمود برخیز صد و بیست و دو هزار ملک پشت در درگیرند و دعوا میکنند که چه کسی در را به روی علی باز کند.
خودم رفتم و آنها را آرام کردم و در را به روی علی باز کردم.
(صحیح بخاری ج 2 ص 621)
(صحیح مسلم ج3 ص 452)
( ابن حجر عسقلانی ج1 ص198)
که هر سه از منابع اهل سنت است




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : چهار شنبه 7 بهمن 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: