|
|
|
رهبر معظم انقلاب صبح امروز تحت عمل جراحی قرار گرفتند/ بحمدالله عمل با موفقیت به پایان رسید
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانهی عزیمت به بیمارستان برای انجام عمل جراحی، در پاسخ به واحد مرکزی خبر گفتند: من یک عمل جراحی دارم و اکنون عازم بیمارستان هستم. ایشان افزودند: البته جای نگرانی نیست. این به معنای آن نیست که مردم دعا نکنند لیکن ان شاءالله جای نگرانی نیست و یک عمل خیلی معمولی و عادی است. حضرت آیت الله خامنهای در پایان خاطرنشان کردند: ان شاءالله لطف خدای متعال شامل خواهد شد و کارها بخوبی پیش خواهد رفت. لازم به ذکر است: رهبر معظم انقلاب اسلامی به دلیل عارضه پروستات صبح امروز (دوشنبه) در یکی از بیمارستانهای دولتی، تحت عمل جراحی قرار گرفتند که بحمدالله این عمل با موفقیت به پایان رسید.
:: برچسبها:
عمل جراحی رهبر ,
رهبری ,
خبر ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 17 شهريور 1393
|
|
خیلی ها باور نمی کردند فرمانده توپخانه سپاه این قدر کم حقوق می گیره ؛ وقتی هم که خواستند حقوقش را زیاد کنند عصبانی شد و نذاشت ، توی جلسه ای بهش یه تلویزیون هدیه دادند اما قبول نکرد گفتند : این هدیه رو به همه فرماندهان دادند چرا نمی گیری؟! گفت : ناخالصی عمل یه نقطه شروع داره ممکنه قبول این هدیه نقطه شروع ناخالصی زندگی ام باشه ، نمی خوام ذرّه ای نا خالصی توی عملم باشه من با خدا معامله کرده ام ، هدیه رو هم از خودش می گیرم .
( خاطره ای از سردار شهید حسن شفیع زاده ، کتاب حکایت فرزندان فاطمه ، جلد1 ، ص 40 )
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
آيت الله شیخ مهدی امامی مازندرانی می فرمود : عده ای از مازندرانی ها برای زیارت به عتبات عالیات وارد شدند. شخص ساده ای دربین آنها بود که اگر چراغ سبز بارگاه حضرت علی (عليه السلام) را می دید و به او می گفتند آن نور علی (عليه السلام) است باورمی کرد .بعداز زیارت و درحال برگشت ازحرم ، یکی از افراد کاروان از او پرسید آیا تو برات آزادی از جهنم را گرفتی؟ شخص ساده گفت نه ، مگر شما گرفتید؟ گفتند آری !آن شخص ساده به حرم برگشت که برات آزادی ازجهنم رابگیرد. همراهان ودوستان هرچی به او گفتند که ما شوخی کردیم ، او باور نکرد و با همان سادگی و صفای باطن به حرم حضرت امام علی (عليه السلام) رفت و کنارضریح نشست و گفت: اینها من را ساده پنداشته اند! مگرشما هم من را ساده گرفته ای !؟ تا برات آزادی از آتش جهنم راندهید از اینجا نمی روم . درهمین اثناء ، دستی مُنور به نورسبز از ضریح بیرون آمد و نوشته ای به دست آن مرد ساده داد که بر روی آن نوشته بود ، اَنتَ بَریءُ مِنَ النّار” تو ازآتش دور هستی.”
[ جرعه ای ازاقیانوس ، صفحه 291]
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
در احوال شیخ ابو العباس جوالیقی چنین نوشته اند: «وی در آغاز مردی جوال باف بود. روزی وقت عصر، با شاگرد خود حساب جوال های خویش میكرد و یكی از آنها در آن میان ناپدید بود. زمانی كه به نماز مشغول شد، ناگهان به خاطرش آمد كه آن جوال را به چه كسی داده است. پس از اتمام نماز، شاگرد خود را از وضع جوال گم شده آگاه ساخت. شاگرد گفت:ای استاد! نماز میگذاردی یا پی جوال میگشتی؟ استاد از سخن شاگرد به خود آمد و دست از دنیا كشید و به تهذیب خویش همّت گماشت تا آنكه آخر الامر در زمره اولیاء اللّه درآمد و به آن پایه رفیع نائل گردیدـ»
[ نشان از بی نشانها، ص 396 ]
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد. سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید، ولی ابوذر با آن لوازمی خرید. روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود: «هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.» سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد. وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت. پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».
[ آشنایی با اسوه ها، سلمان فارسی، ص 125؛ به نقل از پند تاریخ، ج 1، ص 190 ]
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
(توجه کنید که) زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیهالسلام اذن دخول میطلبید و میگویید: « أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟ » به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحوّلی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهدا علیهالسلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیهالسلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید. زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت امام حسین علیهالسلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنیعشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند..
(فرازی از سخنان حضرت آیت ا... بهجت – ره)
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
فى الكافی، عن الباقر... قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): طوبی لمِن توَاضع لله تِعالی ،و زَهٍد فی ما أحَلَّ اللهُ تعالی، و زَهد فی ما أحلَّ اللهُ تعالی له من غیر رَغبة عن سیرَتی، و رَفضَ زَهرَة الدنیا من غیر تحَوّلٍ عن سنتّی. [الشافی، صفحه 821] گویا یکی از نشانههای تواضع لله این است که انسان در دنیا زهد بورزد، بی رغبتی نشان بدهد. نه فقط نسبت به آنچه بر او حرام شده، حتی نسبت به آن چیزهایی که برای او حلال است، در مورد اینها هم انسان بی رغبتی نشان بدهد. سپس در ادامه میفرمایند: لکن این زهدی که در دنیا نسبت به امر حلال میورزد، به گونهای نباشد که از سیرۀ پیغمبر خارج بشود؛ سیرۀ پیغمبر یعنی آنچه خود آن بزرگوار عمل میکردند و به یاران و اصحابشان هم آن را بیان میکردند و امر میکردند؛ یعنی ترک دنیا مطلوب نیست، حِرص نزدن به آنچه حلال است، مطلوب است. یک وقت انسان همۀ آنچه را که بر او حلال است، ترک می کند! حیوانی نمیخورد، گوشت نمیخورد، خواب نمیکند، ازدواج نمیکند و ،... اینها بر خلاف سنتّ پیغمبر است، سنتّ پیغمبر این نیست... سیرۀ پیغمبر این است که دنیا را ترک نکند اماّ چسبیدن به مشتهیات نفس ( علاقه مندیهای نفس) در دنیا ولو آن مشتهیات (علاقه مندیهای) حلال هم باشد، این هم مطلوب نیست. در ادامه میفرماید: چشم بپوشد از زیباییهای دنیا ! زَهرَة الدنیا یعنی زیباییها و طراوتها و جاذبههای دنیا. در اینجا نیز این قید وجود دارد که از سنتّ پیغمبر نبایستی روی برگرداند. ترک دنیا مطلوب نیست، اماّ چسبیدن به دنیا و همۀ مشتهیات (علاقه مندی های آن) هم نامطلوب است .
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... امام خامنه ای (مدظله العالی) - 2/ 8/ 91
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
منِ قائلِ بى خبر و بى عمل به دخترم مى گویم ، در قرآن کریم این سرچشمه فیض الهى تدبّر کن هر چند صِرف خواندن آن که نامه محبوب است به شنونده محجوب، ... لکن تدّبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت مى کند أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ امْ عَلى قُلُوبٍ اقْفالُها. و تا این قفل و بندها بازنگردد و به هم نریزد، از تدبّر هم آنچه نتیجه است حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قَسَم عظیم مى فرماید: انَّهُ لَقُرآنٌ کَریمٌ فى کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ الّا الْمُطَهَّرُونَ و سر حلقه آنها کسانی هستند که آیه تطهیر در شأنشان نازل گردیده است .
( صحیفه امام خمینی - ره ، ج 18، صص 442 الی 458)
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : یک شنبه 16 شهريور 1393
|
|
برای تهیه تدارکات و اسلحه ی نیروها رفته بود اهواز ، اسلحه و تدارکات رو که تهیه کرد افتاد دنبال کتاب فروشی ! کتابفروشی ها تعطیل بود ، اما با تلاش زیاد نهج البلاغه تهیه کرد؛ همراه اسلحه به تک تک بچه ها یه نهج البلاغه می داد می گفت: همراه آموزش نظامی باید با نهج البلاغه آشنا بشین...
(خاطره ای از سردار شهید سید حسین علم الهدی)
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 10 شهريور 1393
|
|
هنگامي كه حضرت يوسف را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند، مردي با ديدن چهره پاك و معصومانه آن حضرت متأثر شد و رو به مردمي كه براي خريد و فروش برده جمع شده بودند گفت: به اين كودك غريب و بي گناه رحم كنيد و با او مهربان باشيد. حضرت يوسف كه با وجود سن كم , از ايمان و اعتماد به نفس كاملي برخوردار بود، به آن مرد رو كرد و گفت: آن كس كه خدا را دارد، گرفتار غربت و تنهايي نمي شود.
( مجموعه ورام، ابوالحسین ورامبن ابیفراس، ج1، ص 33 )
:: برچسبها:
روایت ,
داستان ,
حدیث ,
اخلاقی ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مهدي هستم
تاریخ : دو شنبه 10 شهريور 1393
|
|
|
|
|
|
|